نویسنده: محمد کاوه




 

در سال های اخیر، رویکرد روان شناسی مثبت نگر با شعار توجه به استعدادها و توانمندی های انسان مورد توجه پژوهش گران حوزه های مختلف روان شناسی قرار گرفته است. این رویکرد بر شناسایی سازه ها و پرورش توانمندی هایی تأکید می کند که ارتقای سلامت و شادکامی انسان را فراهم می کند. تاب آوری (Resilience) مهم ترین راهبردی است که در این رویکرد مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است (جوادی و پرو، 1387: 70). به باور گارمزی و ماستن (Garmezy & Masten-1991)، تاب آوری «یک فرآیند، توانایی یا پی آمد سازگاری موفقیت آمیز با شرایط تهدید کننده» می باشد. به بیان دیگر، «تاب آوری سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است». البته تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست و حالتی انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نمی باشد؛ بلکه شرکت فعال و سازنده در محیطی پیرامونی خود است (سامانی و همکاران، 1386: 291 و 290).
تاب آوری یک فرآیند پویا است و ممکن است دارای 3 بخش باشد:
اول- تاب آوری صفتی پویا است؛ نه ایستا و این به آن معناست که ممکن است یک کودک خاص در دوره ای از زندگی اش شکست ناپذیر بوده، اما در دوره های دیگر شکست پذیر باشد.
دوم- تاب آوری به معنای فقدان آسیب نیست؛ بلکه به مثابه سازگاری مثبت در برابر استرس می باشد.
سوم- تغییرات باید قابل توجه باشد؛ زیرا برخی استرس ها خوش خیم، برخی خفیف و برخی شدید می باشند (برگر، 1388: 481). از نظر روان شناسی، تاب آوری یا آسیب ناپذیری یعنی قابلیتی که بعضی از کودکان در غلبه بر آنچه که به شدت روند رشد آنها را تهدید می کند،‌ دارند. به عنوان مثال، کودکی که در یک خانواده کم درآمد، در یک محله مخروبه، با مادری مبتلا به اختلال روانی و پدری بیکار و معتاد و با تعداد زیادی خواهر و برادر زندگی می کند، به احتمال زیاد فردی مجرم و بزهکار خواهد شد. او ترک تحصیل خواهد کرد و یا معتاد می شود. آمارها نشان می دهند که فرقی نمی کند چه فرهنگ و قومیتی داشته باشد؛ بلکه یک چنین دوران کودکی معمولاً به دوران بزرگسالی نافرجانی ختم خواهد شد. با این حال بعضی از کودکان که در چنین محیط دهشتناکی رشد کرده اند، بزرگسالانی خوشبخت، سالم، فعال و کارآمد می شوند. این افراد ممکن است به دانشگاه بروند، فارغ التحصیل بشوند و مشاغل خوبی داشته باشند. همچنین دارای همسرانی دوست داشتنی و فرزندانی خوشبخت و خلاق باشند. این افراد دارای قابلیت مقاومت هستند و به آنها تاب آور (Invincible or Resilience) گفته می شود (همان، 32). به نقل از ایساکسون (Issacson-2002) افراد تاب آور قادر هستند بر اَعمال خود کتنرل داشته باشند، خود را از سر درگمی برهانند و سیستم های حمایت اجتماعی و روابط خانوادگی گسترده تری فراهم کنند تا به آنان برای سازگاری بهتر کمک کنند. محققان برای این افراد که در شرایط ناگوار و پر خطر پی آمدهای نامطلوب را نشان نمی دهند اصطلاحات دیگری مثل: آسیب ناپذیر (Unvulnerable)، مقاوم در برابر استرس (Stress Resistant) و سرسخت (Hardy) به کار برده اند. اخیراً نیز اکثر محققان واژه تاب آور در برابر شرایط پر خطر و ناگوار را به کار می برند (جوادی و پرو، 1387: 79-70).
در خصوص ویژگی های تاب آوری می توان گفت: تاب آوری نیرویی درونی است که افراد را به سوی خود شکوفایی و خودباوری هدایت می کند؛ حتی اگر شرایط اجتماعی و خانوادگی او مناسب نباشد. شخصیت مقاوم، هوش هیجانی، شادکامی، آسایش ذهنی،‌ خوش بینی، ایمان، خردمندی و خلاقیت از جمله ویژگی های افراد دارای تاب آوری است. افزایش تاب آوری موجب افزایش معنویت و اعتقادات مذهبی و بالا بردن توانایی های ذهنی و شناختی در فرد از جمله خودآگاهی، عزت نفس و خلاقیت و همچنین ارتقای سطح توانمندی های فردی و اجتماعی هم چون مدیریت هیجان، مهارت های اجتماعی و مسئولیت پذیری در جامعه می شود (ماه نامه ایران پاک، ش 23: 29). اکثر محققان هم عقیده هستند که افراد تاب آور در عوامل مشابهی مشترک می باشند. برخی از این عوامل مشترک عبارت است از: هوش بالاتر، تازه جویی پایین تر، تعلیق کمتر به هم سالان بزهکار، عدم سوء مصرف مواد و بزهکاری، خودمختاری بالاتر، استقلال، هم دلی، تعهد به کار، جدیت، توانایی مهارت حل مسئله خوب و روابط خوب با هم سالان (جوادی و پرو، 1387: 71). با توجه به ساختار و مؤلفه های هوش هیجانی می توان گفت که ادراک و ابراز هیجانات، تنظیم هیجانات، بهره جویی از هیجان و اداره کردن هیجان در موقعیت های پر خطر و ناگوار به عنوان عامل محافظ عمل می کند و تاب آوری افراد را ارتقاء می دهند. به طور مثال، تنظیم هیجانات می تواند به مدیریت خوب هیجانات کمک کند و مدیریت خوب هیجانات به خود کنترلی منجر می شود و خود کنترلی از عوامل مؤثر بر تاب آوری است (همان، 79).
موضوع تاب آوری، اخیراً جایگاه ویژه ای در حوزه های روان شناسی تحول، روان شناسی خانواده و بهداشت روانی پیدا کرده است؛ به طوری که هر روز بر تعداد پژوهش های مرتبط با آن افزوده می شود. به طور مثال، کامپفر (Kampfer-1999) به این نتیجه رسید که تاب آوری بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر در شرایط تهدید کننده است و از این رو، سازگاری موفق در زندگی را فراهم می کند. در عین حال او به این نکته اشاره می کند که سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پی آمد تاب آوری به شمار رود و هم به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود. کامپفر این مسئله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرآیندی به تاب آوری می داند. افزون بر این، پژوهش گران زیادی چون راتر (1999)، لوتار، سیچتی و بکر (Luther, Cicchetti & Becker-2000) و ماستن (2001) معتقدند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پی آمدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است. به نظر کانر و دیویدسون (Conner & Davidson-2003) نیز تاب آوری، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی - روانی در شرایط خطرناک است.
در زمینه پی آمدهای تاب آوری، شماری از پژوهش ها از جمله پژوهش های آنتونوسکی (Antonovsky-1987)، سیلیمن (Silliman-1994) و لازاروس (2004) به افزایش سطح سلامت روان و رضایتمندی از زندگی اشاره داشته اند. هامارات، تامپسون، زابروکی، استیل و ماتنی (Hamarat, Thompson, Zabrucky, Steele & Matheny-2001)، فروهوالد، لوفلر، اهر، سالتو و بومهاکل (Fruhwald, Loffler, Eher, Saletu & Baumhackl-2001) و باسو (Basu-2004) نیز به تأثیر سلامت روان یا کاهش مشکلات هیجانی بر رضایت از زندگی اشاره کرده اند (سامانی و همکاران، 1386: 291 و 290). نتایج پژوهشی (1386) که بر روی 577 دانش آموز (284 دختر، 293 پسر) دبیرستان های شهر شیراز انجام شد نیز نشان داد که: 1) هوش عمومی و هیجانی به صورت مستقیم پیش بینی ضعیفی از رضایت از زندگی دارند. 2) هوش هیجانی نسبت به هوش عمومی،‌ پیش بینی کننده قوی تر برای تاب آوری است. 3) تاب آوری نقش واسطه ای بین انواع هوش و رضایت از زندگی دارد؛ ضمن آنکه این نقش در مورد هوش هیجانی قوی تر است (جوکار، 1386: 12-3). همچنین برخی یافته های دیگر نشان دهنده نقش مؤثر تاب آوری در میزان سلامت روانی و رضایتمندی از زندگی است. اما چگونگی تأثیرگذاری بر این دو متغیر (سلامت روانی و رضایتمندی از زندگی) متفاوت است. به این ترتیب که متغیر تاب آوری بر سلامت هیجانی اثر مستقیم می گذارد و در زمینه میزان رضایتمندی از زندگی دارای اثر غیر مستقیم می باشد. به بیان دیگر، تاب آوری با تأثیر بر نوع احساس ها و هیجان های فرد، نگرش مثبت و در نتیجه رضایت از زندگی را در پی دارد. از طرفی، کاهش میزان تاب آوری در برابر رویدادهای زندگی با نوعی احساس فشار روانی، اضطراب و افسردگی همراه است (سامانی و همکاران، 1386: 293). مطالعه ای که بر روی 211 دانشجوی دوره کارشناسی دانشگاه تهران (97 پسر و 114 دختر) اجرا شد نشان داد که بین نمره تاب آوری و بهزیستی روان شناختی همبستگی مثبت معنادار و بین نمره تاب آوری و درماندگی روان شناختی، افسردگی، اضطراب و مشکلات سلامت عمومی همبستگی منفی معنادار وجود دارد (بشارت، 1386: 383-373). همچنین نتایج یک مطالعه (1387) نشان می دهد که نمره کلی هوش هیجانی و خرده مقیاس های هوش هیجانی (ادراک و ابزار هیجانات، تنظیم هیجانات، بهره جویی از هیجان و اداره کردن هیجان) با تاب آوری رابطه مثبت معنادار نشان می دهد. خرده مقیاس ادراک و ابراز هیجانات و خرده مقیاس تنظیم هیجانات به طور معناداری تاب آوری را پیش بینی کردند. این یافته ها با تحقیقات جوکار (1386)، لی آیو و همکاران (Liau et Al-2003)، زارعان، اسداله پور و بخشی پور (1386)، کیاروچی و همکاران (Ciarrochi et Al-2002)، گوهم (Gohm-2003)، ترینداد و جانسون (Trinidad & Jonson-2002) و انگلبرگ و اسجوبرگ (Englberg & Sjoberg - 2004) هم خوانی دارد. در این تحقیقات می توان سلامت روانی یا رفتارهای پرخطر را به مثابه تاب آوری عینی و ملموس افراد در برابر شرایط ناگوار و عوامل خطر زا در نظر داشت. یک مطالعه دیگر (1387) نیز نشان داد که هرچه هوش هیجانی بالاتر باشد، احتمال تاب آوری دانشجویان در برابر شرایط پر خطر بیشتر است. از طرفی، ورنر و اسمیت (Werner & Smit-1992) اظهار می دارند که تاب آوری می تواند با افزایش مهارت های اجتماعی تقویت شود. مهارت هایی از قبیل: برقراری ارتباط، مهارت های رهبری، حل مسئله، مدیریت منابع، توانایی رفع موانع موفقیت و توانایی برنامه ریزی. وامسر (Vamser-1998) نیز مشاده کرد که افراد دارای آمادگی ابتلاء به مصرف مواد مخدر قادر به فهم عواطف خود و دیگران نیستند و یا نمی توانند احساسات دیگران را همراهی کنند. وی چنین استدلال کرد که هنگامی که این افراد نتوانند با احساسات کهنه و مخرب خود کنار بیایند به سراغ مواد می روند. محمدی (1384) هم مهارت های مقابله ای را بر تاب آوری افراد مؤثر تشخیص داد (جوادی و پرو، 1387: 78) و استنبرگ و بِری (Stenberg & Bry-1994) پی بردند که با آموزش مهارت هایی مانند: مهارت های مقابله ای، ارتباطی، جرأت ورزی و ابراز وجود می توان تاب آوری و به دنبال آن سطح سلامت افراد را افزایش داد. هر چند تغییر در احساسات به تغییر در نگرش درباره پدیده ها می انجامد،‌ تغییر در احساس، خود ریشه در مجموعه ای از مهارت ها و توانمندی ها دارد و این توانمندی ها آموختنی هستند. از این رو می توان با طراحی برنامه های آموزشی مناسب،‌ احساسات و نگرش های مثبت در افراد ایجاد کرد (سامانی و همکاران، 1386: 294).

* مهارت های مقاومت اجتماعی (Social Rersistance Skills):

در واقع مهارت های مقاومت اجتماعی بخش شاخص رویکردهای اخیر پیشگیری شده است. تمرکز اولیه این رویکردها بر آموزش مهارت های مقاومت در برابر فشار برای کشیدن سیگار، مصرف الکل و مواد به ویژه از طرف هم سالان و رسانه های گروهی بوده است. آموزش این مهارت ها ابزار لازم برای مقاومت در مقابل تبلیغات را در اختیار دانش آموزان می گذارد. به ویژه اینکه در تبلیغات از فنون پیچیده ای برای جذب نوجوانان استفاده می شود. احتمالاً معروف ترین جنبه این رویکرد، آموزش مهارت هایی به نوجوانان است که بتوانند در برابر فشار هم سالانشان برای مصرف انواع مواد مقاومت کنند. برنامه آموزش مهارت های مقاومت شامل مهارت های کلامی و غیر کلامی برای مقاومت در برابر تعارف مواد است. به این معنا که آنها به نوجوانان می آموزند که هنگام مواجهه با فشار برای مصرف مواد چه بگویند؟ و از مؤثرترین راه ممکن برای بیان استفاده کنند. همچنین به نوجوانان چگونگی شناسایی موقعیت های پر خطری که احتمالاً در آن با فشار هم سالان برای مصرف مواد رو به رو می شوند، راه های دور شدن از آن موقعیت ها در صورت امکان و برنامه های عملی برای خنثی کردن فشار هم سالان آموزش داده می شود. در این آموزشها، دانش آموزان نه تنها باید این مهارت ها را بیاموزند، بلکه باید اعتماد به نفس لازم برای به کارگیری این مهارت ها را نیز کسب کنند و برای رسیدن به این هدف، لازم است برنامه های آموزشی موقعیت هایی را برای تمرین این مهارت ها، داخل و خارج از کلاس ایجاد کنند. تمرینات وسیع خارج از کلاس درس یکی از پیش نیازهای مهم برای ادغام این مهارت ها در خزانه مهارتی نوجوانان و استفاده از آنها در موقعیت های واقعی زندگی است (گلانتر و هارتل، 1386: 386 و 385).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.